نيكان و روهاننيكان و روهان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

نیکان و روهان ضربان قلبم

سلام به روزهاي خوب

سلام به همگي سلامي چون بوي بهار مدت زيادي اينجا نبودم و از اين بابت از همه اونهاي كه خيلي هم دوستشون دارم و در اين صفحه مجازي ارتباط دارم عذرخواهي ميكنم و از اينكه باعث نگرانيتون شدم خيلي متاسفم اين مشغوليتهاي روزمره كه همه ما به درستي ازش باخبريم مخصوصا زندگي شهرنشيني و چه شهري اونهم تهران..... ديگه ..... فرصت نميشه بيشتر اينجا سر بزنم. زماني كه براي بچه ها اين وب را شروع كردم دوست داشتم لحظه لحظه از خاطرت كوچك و بزرگشون را اينجا قيد كنم ولي انگاري وقت نه بهتر بگم مشغوليتم اين فرصت را از من گرفت.  و تا اونجا كه بتونم از نيكان و روهان اين دو شكرانه بزرگم خواهم نوشت. بعد از محرم و صفر براي بچه ها يه مهموني تولد خي...
10 اسفند 1392

شب يلدا ميلاد خوش ايزد مهر

شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق شب یلدایتان پرستاره و پرخاطره باد ...
30 آذر 1392

نیکانم تولد 7 سالگیت مبارک

عزیز دل مامان اصلا فراموش نکردم تولدت چه روزیه؟؟؟؟؟؟؟؟ چهارشنبه گذشته نتونستم بیام تا برات مطلبی بزارم هم این که این روزها روزهای محرم روزهای سخت و اندوه و ماتم امامون امام سومون امام حسین (ع) را به یادمون میاره...................... خیلی دلم به قلم و نوشتن نمیره. منو ببخش عزیزم....................... عزیزک مامان نیکانم فقط ا اینجا به این بسنده میکنم تولدت مبارک ای ماهی کوچولو مامان که در این سالها راه دریا را پیدا کردی تا به مقصد تمام زیباییهای مطلق دست یابی. همیشه و در همه حال به فکرتم تا ثمره زندگیم به سر حد خوبیها برسه. با تمام وجودم عاشقتم تا ابدیت   ...
4 آذر 1392

روهان 3 ساله ی من

دیروز روهان ٣ ساله شد. عزیزترین مامان و بابا تولدت مبارک از پسر کوچکم عذرخواهی میخواهم بابت تاخیر یک روزه خیلی خیلی تو شرکت سرم شلوغ بود. میدونم مامان رو میبخشی چون شب قبل از تولدت حسابی با هم بازی کردیم و تولدت رو بهت تبریک گفتم مگه میشه مامان فراموش کن هیچ مادری روز به دنیا اومدن وجودش رو فراموش نمیکنه . اونشب حتی وقتی ازت پرسیدم بهت چی کادو بدم گفتی یه تفنگ آب پاش بزرگ مثل تفنگ آب پاش سامیار (پسر همسایه مون) حتی نیکان و بابا و بعدش خاله ها و مامانی تولدت رو تلفنی تبریک گفتن.   هنوز تدارکی برای تولد این پسرک شیطون که شیطونیهاش به اوج رسیده ندیدم انشا لله همه به شادی و سلامتی باشن این چند وقته بعد از ماه...
9 شهريور 1392

یاد اونروزها بخیر

دلم یه دفعه گرفت از اینکه اونروزها بسرعت برق و باد گذشت و من نتونستم اونجوری که دوست داشتم بزرگ شدنتون ببینم ............ بیشتر وقت و زندگی من تو کار بود و لحظه لحظه بودن من با شما یه آرزو..... به یاد اونروزها برای نیکان و روهانم   ...
12 مرداد 1392

تابستان داغ

با گرم شدن هوا اواخر خرداد موهای این دو تا وروجک رو کوتاه که نه ولی تا حدی که خیلی کچل نشن این هم عکسهاشون..... بقیه عکسها در ادامه ............................................. فیگورهای روهان در هنگام عکس گرفتن به خواسته خودش عجیب بود همیشه از دوربین گریزون بود خوب دیگه شانس با من بود ...
2 مرداد 1392

رمضان 92

اول از همه رسیدن ماه مبارک رمضان ٩٢ رو به همه عزیزان تبریک عرض میکنم و ما را از دعاهایتان بی نصیب نزارید. بعد از چند روز روزه گرفتن تصمیم گرفتیم قبل از شلوغ شدن راهها و جاها یه چند روزی رو به شمال قسمت فریدون کنار مسافرت کنیم تا هم حال و هوای ما تازه بشه و هم بچه ها آبی به دریا بزنن هم فال باش هم تماشا. جای همگی خالی بود خیلی خوش گذشت نیکان و روهان هم تا تونستند آتیش سوزندن انگار از جهنم اومده بودن به بهشت (برای خودمون هم همینطور بود)‌ همه چیز خوب بود دست شوهر خواهرم حسین درد نکنه کارهای اولیه سفر اون تدارک دیده بود. از هوا نپرسید که خیلی عالی ی ی  بود حداقل برای ما تهرونیها اونجا از عالی هم عالیتر بوددددددددددددددددد. روها...
1 مرداد 1392

جشن آخرین روز پیش دبستانی

فردا آخرين روز كلاس پيش دبستاني نيكانه و جشني هم به اتفاق پدرو مادر پسر بچه ها در پارك چيتگر ترتيب دادن تا براي پسرهاي شيطون هم يه تنوعي باشه  و هم  بازي و شادي و دوچرخه سواری و كيك و شيريني و تنقلات و غيره..... تمام وسايل كار در كلاسش رو از نقاشيهاي گرفته تا رنگ كردن روي كوزه و درست كردن كاردستي به والدين بچه ها تحويل دادند و معلم دوست داشتني نيكان لوح تقديري هم به اين مناسبت به تمامي بچه ها هديه كرد و آخرين روز كلاس با تشكر از همه اونهاي كه در اين مدت تحصيلي در كنار عزيزانمان سپري ميشد به پايان رسيد.   حالا نيكان خودش رو براي ورود به كلاس اول و آموختن سواد زندگي آماده ميكنه  اميدوارم آموخته هاش ابتدا براي ...
7 خرداد 1392

روهانم تولد2 سالگیت مبارک

قشنگترین روز مامان تولد تو و نیکان بود با تمام وجودم تو رو احساس میکردم قبل از اینکه به دنیا بیای خیلی استرس نگران بودم فکرم به افقهای دور دست میرفت که چه جوری و چطوری میتونم برات بهترین لحظه ها رو بسازم وقتی اومدی خیلی از اضطرابهام به فراموشی رفت با اومدنت همه چیز عوض شد رنگ تازگی بیشتر از پیش رو گرفت رنگ نو رنگ زیبایی بو ی زندگی و طراوت با خودت به من دادی   ای قشنگترین شکر خدايي دوستت دارم تا ابد تا آخرین لحظات عمرم                                     ...
16 ارديبهشت 1392