خاطرات پسر ارشد
ابتدا خاطرات پسر ارشدم نيكان رو براي شما عزيزان اينجا ثبت ميكنم تا وقتي كه خودش بزرگ بشه و اينها رو بخونه. به اميد حق تا اونروز.
تاريخ ٢١/٠٥/١٣٨٦ تجربه: من در مورد پسر 8 ماه ام اين تجربه را كسب كردم كه بايستي هيچ وقت اونو تنها نذارم براي اينكه از زماني كه چهار دست و پا يا با گرفتن در و ديوار و اشيا بلند ميشه وقتي كه تنها ميشه بعد از يك وقفه كوتاه او به زير ميز ناهارخوري ميره و اونجاست كه گير ميكنه.
١٢/٠٦/١٣٨٦ گيجي نيكان: زماني كه من سرماخوردم براي بهبودي از قرص استامينوفن كدئين دار استفاده كردم و ديدم بعد از چند ساعتي نيكان تلوتلو ميخوره و خودبه خود سرشو روي متكا مي ذاره و براي ايستادن قادر نيست كه خودش رو نگاه دارد پسر ٩ ماه من دچار گيجي شده بود و بدون هيچ تلاشي به خواب رفت بدون اينكه من اونو بخوابونم چون نيكان از شير من تغذيه ميكنه و اين دارو باعث گيجي و خواب آلودگي در نيكان شده بود و من ديگه از قرص استفاده نكردم تا نيكان قندك مامان شاداب و سرحال به بازيگوشش ادامه بده.
آب بازي: امسال براي اولين بار نيكان در استخر بادي كه آن را پر از آب كرده بوديم آب بازي كرد اولش احساس لرزيدن كرد و چون عاشق آب بود ترجيح داد كه با تكان دادن دست و پا و حركت در آب خودش مشغول كنه اين اولين تجربه آب بازي نيكان در جاي غير وان حمامش بود.