نيكان و روهاننيكان و روهان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

نیکان و روهان ضربان قلبم

بدون عنوان

1390/2/28 9:43
نویسنده : نسرین
270 بازدید
اشتراک گذاری

فضولي : اين مطلب را مامانم تعريف مي كنه زماني كه مامانم مشغول آشپزي بوده و نيكان هم طبق معمول دنبال سوژه هايي جديدي براي كاوش بوده مامان به خيال اينكه با قابلمه هاي داخل كابينت در حال بازي كردن است زياد توجهي به نيكان نميكرده بعد از مدتي بوي سركه به مشامش مي رسه ولي اي دل غافل كار از كار گذشته بود و نيكان در دبه ي سركه را باز كرده و تمامش رو روي خودش و كف آشپزخانه ريخته بود.

 هندونه خوردن نيكان: 6/09/1386

شب يلداي امسال براي من و نيكان و باباش شب خيلي خوبي بود چون برعكس پارسال كه هنوز يكماهه بود امسال يكساله شده بود و در كنار من و باباش و ديگر اعضاي فاميل به هندونه خوردن مشغول بود بطوريكه حرص ميزده و دوباره ميخواست.

 باريدن برف: 10/90/1386

روز 16 دي برف زيادي روي زمين نشسته بود و نيكان با ديدن اين همه برف دوست داشت كه پاهاش داخل برف ها كنه و راه بره ولي چون آنروز هوا برفي بود من نتونستم نيكان بيرون ببرم و نيكان با ديدن برفهاي كه از آسمان به پايين مي اومدند از پشت پنجره نگاه مي كرد و با دستهاي كوچكش به پنجره ميزد كه برفها را تو دستش بگيره .  اگر  هوا كمي بهتر بشه حتما نيكان براي بازي در برف مي برم  

اتو كردن :23/10/86

هنوز اتو را براي اتو كردن آماده نكرده بودم كه نيكان به طرف اتو اومد و روي لباسها را با اتو سرد به عقب و جلو مي برد و لباس را مرتب مي كرد دوباره اتو را عقب و جلو مي كرد و از اينكار حسابي ذوق كرده بود و وقتي كه اتو را روشن كردم براي اتوكشي كمي كه داغ شد دوباره به طرف اتو حمله ور شد ولي ايندفعه وقتي دستش به كنار اتو خورد و فهميد كه داغه راهش كج كرد به طرف ديگه رفت و هي با خودش مي گفت داغ داغ نيكان تا چيزي را خودش امتحان نكند كه خطرناك است يا نه از خير اون كار نميگذره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)