احوالات نيكان و روهان در سال 91

ساعت تحويل سال 91 روهان شب قبلش با مامان پا بود و چون خودم دير خوابيدم روهان هم به طبع دير خوابيده بود و موقع تحويل سال آخرين نفري بود بيدار شد نيكان خيلي زود بيدار شده بود و داشت تخم مرغهاي هفت سين رو كه پخته بودم رنگ ميكرد و اين كار با ذوق و شوق انجام ميداد از هر رنگي كه دوست داشت تركيب هم ميكرد و تمام دست و بالشو رنگي كرد تا تمام تخم مرغها رو رنگ كرد راستش تخم مرغ تزئيني براي سفره هفت سين داشتم ولي خوردن تخم مرغ بعد از تحويل سال اون موقع از صبح بيشتر دلچسبه و بعد از دعا ساعت تحويل مخصوصا براي بابا بهرام كه عاشق تخم مرغ پخته و اين خصلت هم پسرها به ارث بردن. شب قبل سفره هفت سين چيده بودم و صبح زود بيدار شدم تا مراسم ساعت تحويل سال رو با تلويزيون پيش بردم و سوره فتح هم ميخوندم تا ساعت تحويل بشه و روهان كنار من سين هاي هفت سين جابه جا ميكرد و از سنجدها هم داشت تناول ميكرد و يكي از خوراكيهاي مورد علاقه اش شده بود.

روز اول عيد هميشه كارمون رفتن به خونه ي  مامان و بزرگترهاي فاميله  و روز دوم رو براي رفتن به شمال آماده شديم روهان و نيكان هر دو ذوق زده و خوشحال بودند و تا آخرين لحظات سيزده بدر مهمون شمال بوديم.

نيكان از وقتي فهميده خونه مامان بابا (عزيزجون) خيلي دوره و بهمين خاطر خيلي دوست داره اونجا باشه و وقتي عيد ميشه نيكان ميدونه كه روزهاي اول سال اونجا هستيم تا سيزده بدر. امسال به هر دوتاشون حسابي خوش گذشت....

بعد از سيزده ديد و بازيد عيدمون تا الان ادامه داره امكان داره تا آخر ارديبهشت اگه خدا بخواد تمام بشه.

با عرض پوزش هنوز عكسها تو دوربينه بايد يه وقت بزارم .