نيكان و روهاننيكان و روهان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

نیکان و روهان ضربان قلبم

خاطرات روهان

1390/3/4 14:37
نویسنده : نسرین
324 بازدید
اشتراک گذاری

 1389/08/04

سوگواري

براي واكسن دو ماهگي روهان قرار بود ببريمش پيش دكتر ابطحي ولي متاسفانه دكتر براي جلسه علمي به خارج از كشور رفته بود مجبور شديم به خانه سلامت محله روجوع كنيم. اونجا يه كم معطل شديم در آخر با گريه زياد روهان از اونجا خارج شديم روهان همچنان به من چسبيده بود و اين باعث شده بود حتي نتونم آشپزي كنم تا شب آه و ناله ي روهان قشنگم ادامه داشت تا اين كه خبر مرگ ويدا كه حدودا سه ماه بود كه با بيماريش مبارزه ميكرد به ما رسيد شب خيلي سختي براي بهرام و من بود از اين ور درد پاهاي روهان و از طرف ديگر غم از دست دادن زن داداش بهرام شب رو به شبي طولاني تبديل كرده بود. خدايش بيامرزد.

 1389/09/04

مرگ مادربزرگ

هنوز چهلم ويدا عزيزمان به پايان نرسيده كه خبر مرگ مادربزرگ شوهرم غمي ديگري روي غم از دست دادن ويدا در دلهايمان به غوغا نشست. مجبور بودم اينبار در مراسم شركت كنم چون روهان خيلي كوچيك بود من نتونستم در مراسم جاري عزيزم شركت كنم و راهي شمال شديم هواي سرد و خشكي بود و من حسابي روهان و نيكان رو با لباسهاي گرم پوشنده بودم ولي در آخر نيكان من سرماخورد و اون به روهان هم انتقال داد. خدايش بيامرزد.

 1389/10/04

 اولين غلت و صدا درآوردن

اولين برگشت روهان تو هفته‌هاي 4 و 5 ماهگي منو و باباشو به هيجان اورد و وقتي صداي ما ما ما  از گلوي كوچيكش دراومد بيشتر خوشحال شدم در حاليكه نيكان اولين صداي كه از گلوش خارج شده بود با بابا با بابا بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)